درآمدی بردیدگاه فرهنگی شهیدمطهری
 
میدان داران فرهنگ
میدان داران فرهنگ

درآمدی بردیدگاه های فرهنگی شهید مطهری

   آزادي‏

استاد مطهري، سازگار با فيلسوفاني چون هابز، آزادي را به فقدان مانع تعريف مي‏كند اما در تحليل مانع كه مقوم‏آزادي است، از نظريه فطرت بهره مي‏جويد، مراد از مانع، مانعِ تكامل است و مقصود از تكامل، كمال وجودي وشكوفايي فطري است. تقسيم آزادي به آزادي اجتماعي و معنوي در ديدگاه استاد مطهري اساسي است. تحقق آزادي‏ اجتماعي منوط به آزادي معنوي است و تحقق آن محتاج اصالت انسانيت است. به همين دليل در گفتارهاي معنوي كه‏ انديشه مطهري در باب آزادي را شامل است با بحث از من انساني و من حيواني مواجه مي‏شويم. (  همان ، ص 131).( ر،ک :آزادي معنوي، ص 11 تا 35، تكامل اجتماعي انسان، ص 121 ـ 99، بيست گفتار، ص 301)

    تاریخ و جامعه انساني‏

استاد مطهري، نظريات مربوط به زندگي اجتماعي را بر سه دسته تقسيم مي‏كند:1. نظريه طبيعي2. نظريه اضطراري3. نظريه انتخابي: براساس نظريه انتخابي، افراد به سبب بهره‏برداري بهتر از مواهب حقيقي به حيات اجتماعي خود تن درمي‏دهند. استاد مطهري با استناد به پاره‏اي از آيات قرآن، نظريه فطري‏بودن زندگي اجتماعي انسان را ارزيابي مي‏كند وسرانجام، نظريه فطرت را با ارائه بياني خاص از آن مي‏پذيرد. (  باقي نصرآبادي ،1383، ص 253 - 268)

از نظر استاد مطهري، انسان‏ها هم فطرت فردي و هم فطرت اجتماعي دارند. استعدادهاي انساني در همه انسان‏ها يافت‏مي‏شود؛ امّا افراد به صورت‏هاي گوناگون استعدادهاي خود را بروز مي‏دهند. مجموعه استعدادهايي كه براي تكامل جامعه ‏انساني لازم است، در افراد مختلف ظهور مي‏يابد، نه در هر فرد خاص. براي خلقت، تكامل نوع مهمّ است كه آن هم از راه ‏شكفته شدن همه استعدادهاي انساني است ( مقالات فلسفی، 1366، ج 2، ص 93 و نيزفلسفه تاریخ، 1369، ج 1، ص 160).بنابراين گويا استاد مطهري مي‏كوشد با فرموله كردن نظريه فطرت، نوعي انسان‏شناسي متناسب با انديشه ديني را سامان دهد و بدين ترتيب، به مقابله با مكاتب غيرديني و انسان‏شناسي‏هاي نافي دين برخيزد. استاد همچنين كوشيد تا به ياري نظريه‏ فطرت، دين را با عمق وجود آدمي پيوند بخشد و نيز سرّ جاودانگي دين خاتم را تبيين كند. (  باقي نصرآبادي ، ص 253 – 268)

  فرهنگ  
مراجعه به آثار شهید مطهري نشان مي دهد كه ايشان در بحثي مستقيم در بارهفرهنگ به تعريف فرهنگ مبادرت نكرده است اما در كتاب شرح منظومه هنگام شرح مفهومانواع كلي در اين باره مي نويسد:   "  فرهنگعبارت از فعل و انفعالاتي که مبتني بر فطرت در روان انسان صورت مي گيرد. "(  شرح مبسوط منظومه، جلدچهارم، ص126)

 استاد مطهري با رد وجود عيني جامعه به عنوان تركيب طبيعي و مصنوعي و ديدگاهيكه اصلا جامعه را تركيب ندانسته و وجود جامعه را به افراد بر مي گرداند جامعه راداراي وجود عيني و قانونمندي معرفي مي كند كه از افراد انساني كه بدون اينكه لوحسفيدي باشند كه جامعه يا تاريخ آنها را شكل مي دهد، انسان را داراي فطرتي مي داند كهسرمايه خاصي در انسان است و از برخورد اين سرمايه ها و تاثيراتي كه انسان از محيطاطراف خود مي گيرد جامعه و بنابراين فرهنگ شكل مي گيرد.
به اين ترتيب مي توانگفت فرهنگ عبارت از مجموعه اي از احساسات، انديشه ها، عواطف و ارزش ها و گرايشاتياست كه از يك طرف ريشه در فطرت انسان ها دارد يعني از روان آنها سرچشمه گرفته و ازطرف ديگر عوامل اجتماعي نيز روي آن تاثيرات خاصي بر جاي مي گذارد.
ناگفته نماندكه آقاي مطهري در نوشته هاي خود به ابتناي فرهنگ بر فطرت انساني تصريح مي كند. اومي نويسد: «……جامعه ها و تمدنها و فرهنگ هاي امروزين را فرضا مختلف النوع و مختلفالماهيه ندانيم، مختلف الكيفيه، مختلف الشكل و مختلف اللون بودن آنها را نمي توانانكار كرد. آينده جوامع بشر چگونه است؟ آيا اين فرهنگ ها و تمدن ها و اين جامعه هاو مليت ها براي هميشه به وضع موجود ادامه مي دهند يا حركت انسانيت به سوي تمدن وفرهنگ يگانه و جامعه يگانه است و همه اين ها در آينده رنگ خاص خود را خواهند باخت وبه يك رنگ - كه رنگ اصلي است و رنگ انسانيت است ـ در خواهند آمد؟ اين مساله نيزوابسته است به ماهيت جامعه و نوع وابستگي روح جمعي و روح فردي به يكديگر .... بايدگفت جامعه ها و فرهنگ ها و تمدن ها به سوي يگانه شدن متحد الشكل شدن و در نهايت امردر يكديگر ادغام شدن سير مي كنند و آينده جوامع انساني، جامعه جهاني تكامل يافتهاست كه در آن همه ارزش هاي انساني ... به فعليت مي رسد و انسان به كمال حقيقي وسعادت واقعي خود و بالاخره به انسانيت اصيل خود خواهد رسيد. (مطهري مرتضي، انسان وايمان، ص 56)
استاد در بخش ديگري از همان كتاب به طرح ابتناي فرهنگ به فطرتپرداخته است و مي نويسد:
 آيا فرهنگ اصيل انساني ماهيت يگانه دارد؟ يا فرهنگيگانه در كار نيست. فرهنگ ماهيت قومي، ملي يا طبقاتي دارد. آنچه وجود دارد يا درآينده وجود خواهد داشت فرهنگ هاست نه فرهنگ؟اين مساله نيز وابسته به اين استكه آيا نوعيت انسان از فطرتي يگانه يا اصيل برخوردار است و همان فطرت اصيل و يگانهبه فرهنگ انسان يگانگي مي دهد؟  يا چنين فطرت يگانه اي در كار نيست. فرهنگ ها ساختهعوامل تاريخي قومي و جغرافيايي و يا ساخته گرايش هاي منفعت طلبانه طبقاتي است؟اسلام به حكم اينكه در جهان بيني اش قائل به فطرت يگانه است، هم طرفدار ايدئولوژييگانه است و هم طرفدار فرهنگ يگانه. (مطهري مرتضي، انسان و ايمان، صص61-60)
بهاين ترتيب در نهايت در بحث از تعريف و ماهيت فرهنگ از نظر استاد مطهري با در نظرگرفتن مطالب بالا مي توان به اين جمع بندي و نتيجه گيري رسيد كه فرهنگ نيز همانندجامعه وجود عيني دارد و مبتني بر فطرت و شرايط و محيط انسان است. (  مرامي،سه شنبه ، ۲۹ بهمن ۱۳۸۷ )

فرهنگ و عدالت  

      در یک برداشت، فرهنگ به معناي شيوه زندگي انسان است واستاد مطهري  در رابطه با نقش عوامل فرهنگي در نهادينه شدن عدالت  آن را فعل و انفعالي مي داند که در روان انسان ها در مي گيرد. عدالت در انديشه استاد مطهري با رجوع به مفهوم حقوق طبيعي تعريف مي شود. منظور استاد مطهري از حقوق طبيعي حقوقي است که خداوند و آفرينش در وجود انسان به وديعه نهاده است. استاد مطهري عدالت را اعطاي حق هر صاحب حق به خود او تلقي مي کند. از نظر ايشان هر استعداد خدادادي در انسان مبناي يک حق طبيعي است که جمع آنها حقوق طبيعي انسان را مي سازد. استاد مطهري با نقد برداشت هاي ليبرالي و سوسياليستي از عدالت بقا و استمرار جوامع اسلامي و حتي جوامع انساني را به عدالت مشروط مي داند. استاد مطهري، در چارچوب فرهنگ اسلامي نهادينه شدن عدالت را تابعي از گسترش فرهنگ اصيل اسلامي و دل سپردن انسانها، به حقوق فطري و طبيعي بشر مي داند. اين برداشت از نقش فرهنگ در نهادينه شدن عدالت، در تمايز کامل با برداشت هاي ليبرالي و سوسياليستي از رابطه فرهنگ و عدالت مي باشد

فرهنگ ودین

جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلامی آنچنان است که اگر کسی آن را بشناسدمعترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر خارج است. معارف اسلامی برای همه امور قانونو آداب آورده است و در همه ابعاد زندگی انسان نظر داده است و اطمینان داریم کهاسلام در بر دارنده پاسخ به نیازهای مردم است.

استاد مطهری در بارهتفسیرهای نا صواب از دین چنین می گوید:" دین مقدس اسلام، یک دین ناشناخته است.حقایقاین دین،تدریجاً در نظر مردم واژگون شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم،تعلیمات غلطی است که به نام دین داده می شود. هجوم استعمار غربی، با عوامل مرئئ ونا مرئئ اش، از یک طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام، در اینعصر،از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف، از اصول گرفتهتا فروع،مورد هجوم و حمله قرار گیرد. بدین سبب، این بنده،وظیفه خود دیده است که درحدود توانایی درمیدان انجام وظیفه نماید."

در کتاب علل گرایش به مادیگری، ازمواردی به عنوان برجسته ترین دلایل گرایش به مادیگری و روی گردانی از معنویت وایمان در غرب یاد می کنند و می گوید: اسلام همیشه دم از حیات و زندگی می زند و درحقیقت به آن نوع از زندگی دعوت می کند که سر شار از دانایی و توانایی است. اینکه درقرآن از خدای متعال با کلمه "حٌی" نامبرده میشود،معنایش این نیست که خدا قلب و خونو رگ و پوست دارد بلکه به خدا از آن جهت "حی" گفته می شود که دانای مطلق است.برنامهاسلام دانایی و توانایی یا آگاهی و حرکت است.

در بحث احیای تفکر دینی میگوید: اقبال، متوجه این نکته شده که اسلام هم در میان مسلمانان وجود دارد و همندارد. اسلام وجود دارد، به صورت این که ما می بینیم:" شعائر اسلام در میان مسلمانانهست، بانگ اذان در میان مردم شنیده می شود. موقع نماز که می شود رو به مساجد میآورند،مرده هایشان را به رسم اسلام دفن می کنند برای نوزادهایشان به رسم اسلام،تشریفاتی قائل می شوند، اسم هایشان غالباً اسلامی است،.....ولی آن چه که روح اسلاماست، دراین وجود ندارد،روح اسلام در جامعه اسلامی مرده است، این حیات اسلامی راباید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست، چون اسلام نمرده است، زیرا کتاب آسمانی اش هست،سنت پیغمبرش هست و اینها به صورت زنده ای هستند، یعنی کسی نتوانسته بهتر از آنها رابیاورد." (سایت دایره المعارف طهور)

 

 

 اصول کارآمدی دین

استاد مطهری بر این باور است که برای نشان دادن کار آمدی دین،باید اصول زیر را تبیین، و احیاء و پی گرفت:

1 -فطری بودن احکام، ارزشها، مقرراتو قوانین دینی 2- دمیدن روح حماسی 3-خرافه زدایی از سیمایدین

 4-عقلمداری  5-مرزبانی
  

از نظر استاد مطهری ، چندین مشکل وآسیب  فرهنگی در جامعهوجود داشته است:    1 - عارض بین ملیت و دین2  - رشد و توسعه اندیشه مادیگری درایران و جهان 3 -عدم تمایل قشر جوان به دین 4 -طرح تعارض بین علم و دین5 - طرح شبهاتی در هویت تاریخی، ملی و دینی جامعه.استاد معتقد است کهتفکر دینی بایستی در جامعه حضور همه جانبه داشته باشد.راه اصلی حضور تفکر دینی، رفعآسیب های فرهنگی ودینی میباشد. وی معتقد است که تفکر دینی به واسطه فرهنگهای بیگانهمطرح شده و یا درگذشت زمان،فرهنگ اسلامی در بعضی از صورتها تحریف یافته است. (همان)

چگونگی فرهنگسازی

استاد مطهری معتقد است باشناخت آسیبهای فرهنگی و عوامل موثر در اینمسیر،برای ایجاد تحول فرهنگی، فعالیت های متعدد فرهنگی ضروری است. استاد مطهریدر مقابله با تهاجم فرهنگی دوران خود، فعالیت های زیر را پیشنهاد میکند:  1-عرضه درست مکتب الهی "مکتب الهی را به طور معقول و علمی و استدلالی صحیحعرضه بداریم.

 2-رتباط بین "مسائل الهی با مسائل اجتماعی و سیاسی مشخص شود.  
3
-برخورد منطقی با شبهات:"باید با هرج و مرج تبلیغی و اظهار نظرهای نا متخصصمبارزه شود. 

4- به مسئله محیط مساعد اخلاقی و اجتماعی که هم آهنگ با مفاهیممتعالی معنوی باشد باید کمال اهمٌیت داده شود.
5
- از همه ضروری تر اینکه درعصر ما باید علاقمندان و آشنایان به مفاهیم واقعی اسلامی سعی کنند بار دیگر حماسهرا که رکنی از مفاهیم اسلامی بود بدانها بر گردانند.

6 - جنبه ایجاد زمینه برایرشد مفاهیم عالی معنوی فوق العاده ضروری است.

رابطه زندگی فرهنگی و معنویانسان با زندگی مادی او صرفا انعكاسی از زندگی حیوانی او نیست.بلکه انسانیت درانسان اصالت دارد. علم و ایمان دو ركن از اركان اساسی انسانیت انسان است( همان )

 مهندسيفرهنگي

 استاد مطهري در كتاب جامعه و تاريخ در نقدنظريه ناسيوناليستي و ملي گرايانه فرهنگ، به اظهار نظري در باره فرهنگ اسلامي ميپردازد كه مي توان آن را ديدگاه مختار ايشان در باره مهندسي فرهنگي تلقي كرد. ايشاندر كتاب فوق در وهله اول از فرهنگي ويژه ي دين اسلام به نام فرهنگ اسلامي سخن ميگويد. در مرحله دوم اين فرهنگ اسلامي را داراي رسالتي خاص مي داند و در مرحله سومبرداشتن گام هايي خاص و طي مراحلي ويژه را براي تحقق رسالت فرهنگ اسلامي بر ميشمارد كه مي توان از آن گام ها به عنوان نوعي مهندسي فرهنگي تعبيركرد. ايشان مينويسد:

"اينكه گفته مي شود مذهب عقيده است و مليت شخصيت و رابطه اين دو رابطهعقيده و شخصيت است...به معناي نفي بزرگترين رسالت مذهب است. مذهب آن هممذهبي مانند اسلام بزرگترين رسالتش دادن يك جهان بيني بر اساس شناخت صحيح از نظامكلي موجود بر محور توحيد و ساختن شخصيت روحي و اخلاقي بر اساس همان جهان بيني وپرورش افراد جامعه بر اين اساس است كه لازمه اش پايه گذاري فرهنگي نوين است كهفرهنگ بشري است نه فرهنگ ملي. اين كه اسلام فرهنگي به جهان عرضه كرد كه امروز بهنام فرهنگ اسلامي شناخته مي شودنه از آن جهت بود كه هر مذهبي كما بيش با فرهنگموجود مردم خود در مي آميزد و از آن متاثر مي شود ... بلكه از آن جهت بود كه فرهنگسازي در متن رسالت اين مذهب قرار گرفته است.  رسالت اسلام بر تخليه انسان ها است ازفرهنگ هايي كه دارند و نبايد داشته باشند و تحليه آنها به آنچه ندارند و بايد داشتهباشند و تثبيت آنها در آنچه دارند و بايد هم داشته باشند." (مطهري، جامعه و تاريخ،ص55)
     همچنانكه ملاحظه مي شود استاد مطهری بعد از بحث در باره اينكه فرهنگ سازيدر متن رسالت دين اسلام است، سه حركت و گام را براي ساختن يا به عبارت ديگر مهندسيفرهنگي اسلامي برمي شمارد؛ تخليه، تحليه و تثبت فرهنگي. مطهري براي مهندسي فرهنگيمورد نظر خويش سه مرحله را در نظر مي گيرد و هركدام از اين مراحل را هم با مفهومخاصي بيان مي كند. اين مفاهيم عبارتند از تخليه فرهنگي، تحليه فرهنگي و تثبيتفرهنگي. البته بايد در نظر داشت كه اين سه مرحله در عالم واقع از يكديگر جدا نيستندولي در عالم نظر و به لحاظ نظري و تحليلي مي توان آنهارا جدا از هم در نظر آورده و بهتبيين و موشكافي هر كدام از آنها پرداخت. بايد ديد كه هركدام از اين مراحل واجد چهمعنايي بوده و داراي چه الزام هايي مي باشند. با نگاهي به نوشته ها و كليهفعاليت هاي فكري و فرهنگي استاد مطهري در مي يابيم كه ايشان تلاش كرده اند در پروژهفعاليت فكري و فرهنگي خود همين برنامه پژوهشي را پياده كنند .  (  مرامي،سه شنبه ، ۲۹ بهمن ۱۳۸۷ )

بنابر این استاد مطهری در يك جامعه اسلامي، مهندسي فرهنگي را باسه حركت؛ تخليه، تحليه و تثبيت فرهنگي امكان پذير مي داند و اضلاع مثلث مهندسيفرهنگي در ساختار انديشه ايشان داراي سه ضلع تخليه، تحليه و تثبيت فرهنگي مي باشد. به عبارت ديگر از ديدگاه اين متفكر بزرگ مقوله مهندسي فرهنگي در يك جامعه اسلامي باتخليه برخي افكار و انديشه ها از يك طرف، تحليه مردم به برخي ديگر از افكار،احساسات و انديشه ها از طرف ديگر و تثبيت اين افكار و انديشه ها و اعمال در آنها ازجانب سوم جامه تحقق در مي پوشد.(همان)

مبارزه فرهنگی

  شهید مطهری در شرایط سخت دهه های 40 و 50 توانست با آسیب شناسی دقیق از وضعیت جامعه اسلامی به مبارزه ای جدی با تحجر ، تجدد و التقاط بپردازد . اگر چه استاد در این مبارزه فکری سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسید، اما ثمره مجاهدت او در پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی و عمق استراتژیک آن در خاورمیانه اسلامی و بیداری اسلامی در اقصی نقاط جهان به بار نشسته است.ا

 

نتيجه ‏گیری

     آیت الله مرتضی مطهری ،اسلام شناس ، ایدئولوگ و نرم افزار فکری انقلاب اسلامی ، در شرایط چالشی رقابت های ایدئولوژیک دهه های 40 و 50 ، هم زمان با مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی ، در جبهه ای فرگیر به مبارزه ای  فکری و فرهنگی پرداخت.  تبیین نظریه فرهنگی استاد مطهري،با بررسی شرایط و مقتضیات آن عصر  و نیازهای آینده انقلاب و نظام اسلامی میسور است . بر این اساس محقق در این مطالعه  صرفا با بررسی برخی کلید واژگانی همانند : فطرت ، دين‏شناسي، خداشناسي، انسان‏شناسي، فلسفه اخلاق، معرفت‏شناسي، تعليم و تربيت و مسأله آزادي وفرهنگ ، به رهيافتهایی ازرهيافت درون ديني استاد رسیده است ،اما می طلبد محققین دیگری به تبیین و تحلیل زوایای مختلف نظریه فرهنگی استاد بپردازند.بر این اساس برگزاری کنگره ، کرسی نظریه پردازی ، تدوین کتب و مقالات علمی در جهت تشریح و فرهنگ سازی نظریه های فرهنگی شهید مطهری پیشنهاد می گردد .امید است با تلاش فرهیختگان جامعه و با توجه به آسیب های فرهنگی موجود درجامعه اسلامی ، باورها و رفتارهای آحاد جامعه، به افکار و اندیشه های ناب استاد مطهری تقریب گردد . 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 3458
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



دایـــرکتوری افـــسران ارزشـــی

اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی